یک روز در هنگام تور سخنرانی، راننده آلبرت انیشتین، که اغلب در طول سخنرانی او در انتهای سالن می نشست، بیان کرد که او احتمالا میتواند سخنرانی انشتین را ارائه دهد زیرا چندین مرتبه آنرا شنیده است. برای اطمینان بیشتر، در توقف بعدی در این سفر، انیشتین و راننده جای خود را عوض کردند و انشتین با لباس راننده در انتهای سالن نشست.
پس از ارائه سخنرانی بی عیب و نقص، توسط یک عضو از شنوندگان از راننده سوال دشواری خواسته شده بود. راننده انشتین خیلی معمولی جواب داد: "خب، پاسخ به این سوال کاملا ساده است. من شرط می بندم راننده من، (اشاره به انشتین) که در انتهای سالن وجود دارد، می تواند پاسخ این سوال را بدهد."
انیشتین کجایی..........!!!!؟؟
Aaron
یادم باشد که زیباییهای کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتیهای بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که میخواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمیتواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمیتواند با دیگران مهربان باشد
Aaron
نوروز مبارک
زندگی پساز 14 ساعت مردن
هفته گذشته، حال عمومی یک زن 60 ساله فرانسوی که از سال 2005 تاکنون با بیماری سرطان درحال دستوپنجه نرم کردن بود، پس از یک جلسه شیمیدرمانی رو به وخامت گذاشت و پزشکان همگی اعلام کردند که وی از نظر بالینی مرده است. در عین ناباوری، 14 ساعت بعد و در حالی که همه از او قطع امید کرده بودند، «لیدی پایار» زنده شد و با دیگران شروع بهصحبت کرد.
ادامه مطلب ...رکورد تماسهای بیپاسخ
تلفنی وجود دارد به شماره 09376549944 که در هر ساعت 85 تماس پاسخ نداده (همان میسکال) دارد که خودش یک رکورد بهحساب میآید.
13 در سیزده
از قدیمالایام، روز جمعهای که سیزدهم ماه هم باشد، بهعنوان روزی بد یمن معروف بوده و مردم مغربزمین در این روزها منتظر بدترین اتفاقات زندگیشان بودهاند، حالا این موضوع برای یک پسربچه 13 ساله انگلیسی که در هفته گذشته و در چنین روزی، در خیابان مورد اصابت صاعقه قرار گرفت، تبدیل به یقین شده است، واقعا چه کسی میتواند این پسربچه را خوششانس بداند؟
دستها همیشه به راحتی داخل جیبهای گل و گشاد میروند، نه فقط دستهای صاحب جیب، بلکه انگشتان فضول و زیرک یک جیببر یا سارق حرفهای! پس بهتر است در جیبهایمان را همیشه تنگ بدوزیم یا اصلا جیبهای عقب شلوار یا کنار زانو را بیخیال شویم و حذف کنیم تا اسکناسهای ته جیب، نصیب آدمهای مال مردهخور نشود، مراقب موتورسوارهای کیفقاپ هم باشید. کافی است یک لحظه در شلوغی خیابان یا پیادهرو غفلت کنید تا کیفدستی شما را از دست شما بکشند و ببرند. به خصوص اگر ظاهرتان غلطانداز و شبیه آنهایی باشد که چندین دسته چک و انواع ارز و پول در کیفشان پیدا میشود. جیببرها هر جا که کمی شلوغ باشد مثلا در اتوبوس یا بازار و حتی تاکسی، از مقدار پول ته جیب شما خبر دارند. کیفقاپها هم همینطور! آنها هم میدانند که دیگر پنهان کردن وسایل یا اموال شخصی به خصوص کیفهای دستی در زیر صندلی یا داشبورد خودروهای شخصی روشی قدیمی است. امروزه سارقان شگردها و ترفندهای زیرکانه برای خالی کردن کیف و جیب شما به کار میگیرند. اگر هم موفق به دزدیدن اموال شما نشوند شاید روزی سری به منزل یا دفتر کار شما بزنند یا برای ماشینتان نقشه بکشند. البته بدون اجازه قبلی و حضور شما!
ادامه مطلب ...نوری به روی زمین فرود آمد
دو جاپا بر شنهای بیابان دیدم.از کجا آمده بود؟
به کجا می رفت؟
تنها دو جاپا دیده می شد.
شاید خطایی پا به زمین نهاده بود.
ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد...این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود.
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است!آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود...
Aaron
ادامه مطلب ...