نوری به روی زمین فرود آمد
دو جاپا بر شنهای بیابان دیدم.از کجا آمده بود؟
به کجا می رفت؟
تنها دو جاپا دیده می شد.
شاید خطایی پا به زمین نهاده بود.
ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد...این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود.
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است!آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود...
Aaron
ادامه مطلب ...اسپین
اتم ها در اثر گرفتن انرژى، تابش مى کنند. این تابش ناشى از این است که الکترون هاى اطراف هسته، انرژى مى گیرند و بعد این انرژى را به صورت یک فوتون با طول موج معین بازمى تابانند. اما خود این طیف در مجاورت میدان الکترومغناطیسى، به چند طول موج جدا از هم تفکیک مى شود. علت
این است که الکترون ها در اتم، اندازه حرکت زاویه اى هم
دارند.
Aaron
ادامه مطلب ...شاید بارها شده که از خودتون این سوال رو بپرسید : خدایا چرا من ؟
بیشتر کی این سوال رو از خودتون میپرسید ؟
وقتی که خیلی خوشحالید و احساس خوشبختی می کنید ؟
یا وقتی که شکست می خورید و ناراحت می شید ؟ ( البته من اعتقاد دارم که هر شکست ما رو یک گام به پیروزی نزدیک می کنه چون یک راه غلط از لیست راههای سر راهمون حذف می شه . )
لطف کنید و تو قسمت نظرات بگین که در چه مواقعی بیشتر این سوال رو از شخص شخیص خودتون می پرسید .
اما یه داستان در همین مورد ، داستانی که امیدوارم یک بینش و دید عمیق به همه ی ما بده . داستانی که درس بزرگی به ما میده .
آرتور اشی ( Arthur Ashe ) قهرمان افسانه ای تنی س ویمبلدون در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 به دلیل تزریق خون آلوده به بیماری ایدز مبتلا می شه و در بستر مرگ میفته...
Baron
سلام به همه
خیلی سری می رم سر اصل موضوع :
این داستانیه در مورد چگونگی تاسیس یکی از بزرگترین دانشگاه های جهان ، نتیجه گیری از این داستان باشه به عهده ی خودتون .
صدای سوت قطار از ایستگاه شهر بوستون شنیده می شد که خانم و آقایی ساده پوش با لباس هایی کاملا معمولی و شاید حتی نخ نما شده از قطار پیاده شدن و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند... Baron
ادامه مطلب ...
یادم باشد که زیباییهای کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتیهای بزرگ باشند.
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که میخواهم باشند.
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمیتواند مرا با خود آشتی دهد.
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمیتواند با دیگران مهربان باشد.
نوروز مبارک
88 که سال خوبی نبود شاید هم از یک نظر از بهترین سالها بود عجیب است این تناقض به هر حال درشکفتن جشن نوروز برایت در سال جدید سرسبزی جاودان و شادی، اندیشهای پویا و آزادی و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی آرزومندم.
چگونه بی تو باشم
چگونه از هیچ بگویم
چگونه بی اندیشه تو بیندیشم
چگونه نعمت هایم را نشمارم
چگونه زمین را بدون تو ببینم
چگونه هوا را بدون تو تنفس کنم
چگونه چشم هایم را در برابر نگاهت ببندم
چگونه گوش هایم را از امواج صدایت بگیرم
چگونه زندگی را بدون بهار وجودت حس کنم
چگونه نوازشت را روی سرم حس نکنم
ای دگرگون کننده زمان ها وگردش ها
حول حالنا الی احسن الحال
هر روزتان نوروز , نوروزتان پیروز
Aaron & Baron